زندگی شیرین p5
اسم قبلی رمان عشق هیجان انگیز تبدیل شده به زندگی شیرین
بپر ادامه
آدرین
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
حالم خوب نبود در خونه رو باز کردم به مرینت خیلی نیاز داشتم اما وقتی پیاده شدم خونه در تاریکی محوی بود فهمید مرینت خونه نیست رفتم سمت در تا در رو باز کنم
مرینت
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
از پنجره ماشین آدرین رو دیدم زود رفتم پایان وقتی ادری امد حالش خیلی خوب شد و خیلی سورپرایز شد باهم عکس گرفتیم و کیک خوردیم بعد رفتیم جامون خوابید آدرین اما من تا صبح حالت تهوع و... داشتم صبح بیدار شدم دیدم آدری نیست رفتم صبحانه خوردم به الیا زنگ زدم و بهش گفتم اونم گفت برو و تست بده از وقتی که بهش گفتم داشت پرپر میزد لباس پوشیدم یه کراپ اسکی قهوه ای و شلوار کرمی با رفتم داروخانه و آزمایش چشم هام رو گنده شده بود به الیا گفتم خیلی خوش حال بود. تو این فکر بودم به آدرین چطور بگم ( فلیکس : آدرین و فلیکس برادرن فیلکس تا کلاس ۹ باهم بامرینت بودن ولی اونها قرار بود بعد از برگشت فیلیکس از کره آمد. ). داشتم تو پارک قدم میزدم که فلیکس زنگ زد
فیلیکس : سلام عشقم مری جون خوبی بیا فرودگاه باهم مراسم عقد رو بچینیم
آدرین
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️❤️❤️❤️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ کاری نداشتم رفتم خونه مری نبود رفتم اتاق بخوابم تا مری بیاد و نهار بخوریم
مرینت
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
رفتم فرودگاه تا همچی رو فیلیکس بگم رسیدم از ازدواج تا بچه رو بهش گفتم اما اون تهدید کرد که بچم رو میکشه و بهم گفت اگه از آدرین جداشم و بعد گفت ۳روز بعد یا از آدرین جدا میشی یا از بچت رفتم خونه رسیدم آدرین دیدم پریدم بغلش اول بچه رو گفتم آدری باور نمی کرد خیلی ذوق زده بود که من گریه کردم و فیلیکسم گفتم آدرین گفت هیچ کاری نمیتونه بکنه
چند 🌒 ماه بعد
کیف کوچولو مونو چیدم
رسیدیم و بچه به دنیا آمد ا
از خوش حالی داشتم گریه کوچولومون دختر بود با موهای زرد و چشای آبی بود که اسمش رو اسمرالدا گذاشتیم
بسته خسته شدم
حمایت کنید لطفا تا پارت بعد منحرفی زود تر بدم
بای تا پارت بعد